بسم رب الحسین
پدر آمد
پدر باعطر سیب آمد
با پاهای متبرک شده به تربت کربلا
با چشمانِ روشن شده به عاشق ها ی راه
با کوله باری از روضه های دیده شده میانِ نهر های آب
پدر آمد
با عطر حبیب آمد
با عکس شش گوشه در گوشه ی چشمش
با لبیک های از جان برآمده زیر گنبد ِ آسمانی
با نگاه های مانده برشورِ کودکانِ موکب های نورانی
پدر آمد
با عطر حسین آمد
با دستانِ گره خورده به ضریح دستانِ عباسِ علی
با شعرهای جاری شده در دفتر دلش
با دعاهای آذین شده به ایوانِ طلای نجف
پدر آمد
ای کاش پدر سه ساله هم برمی گشت...
پی نوشت:الحمدالله که اربعین زائری میانِ زائرانت داشتیم
پی نوشت 2:منتظر اجابت دعای پدر برای زیارتت می مانم...
اظهر